گذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف گرد اّورنده و مترجم: غفار عريف

پيوست به گذشته

 

 

مجلهْ هفتگى: Der Spiegel

مورخ 17/9/2001

نويسنده: Gunther Latsch

 

 

"ديدگاه تيره و غم انگيز"

 

چيزى را كه انفجارات تروريستى در امريكا به اثبات رسانيد، نظريهْ علمى نيز ثابت ساخت

مردمان ملكى ايالات متحده خيلى اندك (خراب) در مقابل حوادث فاجعه بار محفوظ ميباشند

 

تا بحال سطر اول حوالهْ يك شلاق به كسانى كه جوابگو (مسوول) پنداشته ميشدند، بود. "ما بمثابه ملت طالع (خوشبختى) داشتيم" خوشبختى (طالع) ديگر وجود ندارد. گزارشى كه گروپ دانشمندان، حمايه در مقابل حوادث فاجعه بار و كارشناسان ضد دهشت افگنى در 15 دسمبر سال گذشته به رئيس جمهور ايالات متحده سپردند، ضعف هاى بدون توجهْ يگانه ابر قدرت باقيمانده را در نقطهْ دفاع در برابر دهشت افگنى در خاك خودش برملا نمود.

كميسيون گيلمور (Gilmore) كه به نام رئيس اّن، والى ايالت Virginia امريكا، اّقاى James S. Gilmore مسمى گرديده، از ناحيهْ "مشكلات در تمام ساحات كه براى مبارزه با تروريزم با اهميت هستند" شكايت كرد. يك "استراتيژى مالى باهم مرتبط" كمبود است (وجود ندارد)، سازمان پروگرام فدرال در امر مبارزه با تروريزم "شكننده و نا منسجم" است.

همچنان در پهلوى جورج دبليو بوش (George W. Bush) كانگرس دومين اّدرس راپور را تشكيل ميداد و نمرات خراب بدست اّورد. در پنج سال گذشته سلسله ئى از تلاش ها در پيش گرفته شد تا دفاع ملى در مقابل ترور سر از نو نعريف گردد. ليكن همهْ اّنها در نتيجهْ اصطكاك ها خورد گرديدند. (دركجا؟) در كميه 11 مجلس سنا و در شعبهْ 14 مجلس نمايندگان همگام و برابر در كميسيون هاى تفتيش هردو مرجع (توقف پيدا كرد).

در اّن تلاش ها پس از انفجار دادن گاز اعصاب از سوى فرقهْ مذبى (Aum) در مترو (قطار زير زمينى) در شهر توكيو (جاپان) در ماه مارچ سال 1995 و انفجار بم در شهر اوكلهاما (Oklahoma) فقط يكماه پسانتر حمايت از مردمان ملكى در برابر اعمال تروريستى از طرف رئيس جمهور سابق ايالات متحدهْ امريكا بيل كلينتن (Bill Clinton) بمثابهْ وظيفهْ اولى دانسته شد. پى اّمد اّن يك پلان پنج سالهْ بود مبنى بر انجام فعاليت هاى عملى در دفاع از اعمال تروريستى از طرف ادارات رسمى.

اما بزودى يك شگاف ميان سياستمدارن، نظامى ها و كارمندان خدمات استخبارات CIA و بين تحليل گران اكادميك ترور در يك جهت و در سمت ديگر بين كاركنان عملى حمايه از حوادث فاجعه بار بوجود اّمد. يكى ازين طرفها خطر مركزى را در حملات تروريستى، احتمالاً خيلى اندك كه همراه با خسارات شديد باشد("Iow Probability but higher consequence threats") ميديدند، بطور مثال با بكار گرفتن سلاح هاى هستوى، كيمياوى و يا بيالوژيكى (هدف تروريستى بسر برسد، بسيار ناچيز قابل تصور است)، و دسته ديگر از حملات به احتمال قوى كه تخريبات كم، قربانى پائين به بار اّورد، هوشدار        ("Higher probability but lower consequence events") دادند. لاكن اين فراكسيون كسى را نيافت كه به حرف شان گوش بدهد. درين زمينه كميسيون (Gilmore) قبلاً دراولين گزارش خود در سال 1999 موقف روشن اتخاذ نمود: "مواد انفجارى متداول بطرز عنعنوى وسيلهْ كار (ابزار كار) تروريستان بوده و به احتمال قوى در زمان هاى اّينده، اولين انتخاب اين گروپ ها باقى ميماند.

همچنان اّقاى Bruce Hoffman متخصص تروريزم در انستيتوت تحقيقاتى Rand از وضعيت نامساعد ايالات متحده در امر دفع دهشت افگنى شاكى است و يك تحليل جديد همه جانبه را تقاضا نمود كه صحنه هاى ترور دايماً در حالت تغيير داخلى و خارجى را احتوا كند. جا دادن غلط الويت ها در تقسيم نامساوى وسايل مالى نيز خود را منعكس ميسازد.

به همين قسم مصارف مبارزه بر ضد تروريزم با سلاح هاى نامنهاد كشتار جمعى كه در سال 1998 مبلغ 645 مليون دالر تخصيص داده شده بود، درسال مالى 2001، "در بودجهْ سال 2001" به مبلغ 1،6 مليارد دالر بالا رفت - قسمت بيشتر اين پول يعنى 90 فيصد اّن، طوريكه اّقاى Haffman ايراد ميگيرد، در بخش مسايل دفتر دارى "Management" پى اّمد يك انفجار تروريستى ممكنه هزينه ميگردد بعوض اينكه در راه جلوگيرى از اين حمله بمصرف برسد.  اّنگونه كه اّقاى Hoffman از چشم انداز خراب سال هاى گذشته بياد مياّورد "اينكه ايالات متحده در حال حاضر اّمادگى بهتر داشته باشد نسبت به پنج سال قبل، تا روى يك حملهْ انفجارى مانند انفجار در شهر Oklohoma از خود عكس العمل نشان دهد."، خيلى ها ناممكن به نظر ميرسد.

مستقيماً بدون پرده پوشى پس از تراژيدى روز سه شنبه اّن مثال خود را نشان داد كه محقق انستيتوت Rand، تيزس هاى خود را تشريح كرد و تجسم بخشيد. اّتش افروزى در قطار زير زمينى واشنگتن در ماه اپريل سال 2000 نشان داد كه بخودى خود در يك شهر كه به تمام كارشناسان (متخصصين) بمثابهْ هدف ترور نمبر يك بها داده شده در حادثهْ امكانات كافى تبادلهْ معلومات موجود نبود. پوليس، كارمندان خدمات مهار اّتش و نيروهاى نجات نتوانستند يكديگر خود را در اّتش سوزى قطار زير زمينى، درك كنند. بندوبست يكجائى (دسته جمعى) كمبود بود. بدتر از اّن: وسايل كار در دست داشتهْ واحد هاى جداگانه (علحيده) كار را نبودند.

پيشنهادهاى اّقاى Hoffman همسان پيشنهاد هاى كميسيون       "Gilmore" بودند. او نيز تقاضا نموده بود تا ميان استراتيژى دفاتر مسوول يك هماّهنگى موجود باشد. و:  چيز اضافه تر از اّن پول جهت جلوگيرى از حملات دهشت افگنانه و واضح ساختن (شرح چند و چون) اّن در اختيار بخش مبارزه بر ضد ترور ادارات خدمات دولتى قرار داده شود. اين نظر كه بى اعتنائى اّشكاراى اجنت هاى ايالات متحده و كارمندان امنيتى مانع از اّن شد تا از انفجارات اخير جلوگيرى بعمل اّيد، راجع به اّن سخن گفتن و اّوازه ها را پخش كردن با در نظرداشت اين عمل ظالمانه مطلب مبالغه اّميز و اضافى تلقى ميگردد.

و چيزيكه ثابت است: در يك سوْ قصد همراه با شمار زياد قربانيان كه عدد اّن ميتواند بالاتر از سناريوى يك حملهْ با سلاح هاى كيمياوى و بيالوژيكى باشد، هيچكسى را به تفكر در اين زمينه وا نداشته است.


 


هفته نامهْ: Die Zeit

شمارهْ 39 مورخ 20/9/2001

نويسنده: Jorn Klare

 

 

""خداجويان" ملول و خسته"

 

طالبان مستبدانه حاكميت ميرانند - گروه مخالف، اتحاد شمال بهتر از اّنها نيست - مردم نهايت ضعيف (ناتوان) شده اند تا به قيام بپردازند - افغانستان در انتظار جنگ اّينده

 

كشوريكه، اسامه بن لادن را در خود جا داده است، خود را اّمادهْ يك حملهْ امريكائى ها ميسازد: در قدم اول امداد گران بين المللى افغانستان را ترك گفتند. فعلاً باشندگان اصلى فرار مينمايند. بسيارى ها تلاش ميكنند تا به شكلى از اشكال از سرحد 1400 كيلومترى به سوى پاكستان بگريزند. شورشيان ضد طالبان در شمال به ايالات متحدهْ امريكا ابراز اّمادگى به كمك كردند. مولف (نشريهْ ما)، ژورناليست اّزاد از شهر برلين، پيش از اوجگيرى وخامت اوضاع چندين هفته در افغانستان در سفر بود.

كابل: محمد يوسف يك انسان شجاع است. از سال 1995 به بعد اين تحصيل كردهْ رشتهْ انجنيرى برق از اطفال بى سرپرست در كابل غمخورى بعمل مياّورد. حدود 40000 طفل در پايتخت افغانستان زندگى مينمايند. اينكه به اّنها اصلاً يك اندازه اميدوارى باقيمانده است، مرهون محمديوسف و سازمان او بنام اّشيانه ميباشد. اين سازمان كه از طرف موْسسهْ خيريه سويسى (Terre des homes  موْسسهْ بين المللى كمك به اطفال) حمايت ميشود، در مراكز مختلف در نقاط متفاوت در شهر كابل، در هر مركز به تعداد 3000 طفل را پرستارى ميكند. به اطفال هر روز دو بار غذا داده ميشود، به اّنها كمك هاى طبى ميرسانند و اّموزش باقيمانده (تعليمات ابتدائى باقيماندهْ) خود را بدست مياّورند.

در نزد طالبان دشمن تعليم و اّموزش، اين مساله يك دليل به عدم اعتماد است. زيرا در جريان دروس دختران نيز سهم ميگيرند، محمد يوسف در سال 1998 سه روز در زندان پوليس مذهبى نشست. هنگام ياد اّورى اّن خاطره، عرق از جبين او سر ميزند. در اين باره نميخواهد سخن بگويد. دختران، حالا در جاى ديگرى غمخوارى ميگردند، (محمد يوسف) در زمينه بشكل فوق اشاره نمود. با وجود شايعات مبنى بر حملهْ ممكنهْ امريكائى ها، محمد يوسف خواستار باقيماندن در كابل است.

بسيارى از وظيفه داران (كارمندان) وسطى مقام طالبان همراه با فاميل هاى خويش از قبل از شهر فرار نموده اند. در وضعيت ديگرى اين موضوع براى باشندگان يك موجبه جهت خرسندى بوده است، در كابل طالبان طبعاً از محبوبيت برخوردار نيستند. در زمان ورود شان (به كابل) در ماه سپتمبر 1996 از طرف عدهْ زيادى از مردم منحيث (نيروى) رهايبخش استقبال شدند، در اّن موقع به ترور جنگ داخلى كه در ميان گروپ هاى متخاصم مجاهدين در جريان بود، خاتمه دادند. لاكن اّزردگى بزودى پديد اّمد. "خداجويان" اّنگونه كه ترجمهْ لغوى طالبان، مفهوم ميدهد، مردم را جبراً به رعايت و قبولى ديدگاه ها و دوام زندگى اسلامى مربوط به خود ساختند. تفصيل قراّن (مجيد) در نزد اّنها بر پايهْ عنعنات پشتونوالى و شيوهْ زندگى دهاتى بنا يافته است.به شهروندان كابل، در گذشته شهر اّزاد دانشگاه ئى اين طرز برخورد يك تكان كلتورى بود كه تا به امروز ادامه دارد.

 

"يك عيب (شرمندگى) به همه افغانها":

همچنان دوكتور مورزى (نام تغيير داده شده است) پلان كرده تا كابل را ترك گويد. اين افغان نزديك به عمر 50 سالگى رئيس نمايندگى يكى از سازمان هاى امداد غربى است در اين سالها اندكى حدود 40 سازمان در كابل پايتخت كشور حضور داشتند. طالبان از ديدگاه  طبيب اساساً "مردمان ديوانه" هستند. اينكه اّنها تنديس هاى چندين قرنهْ بودا را در باميان به سادگى به هوا پراندند،مسلمانان مذهبي نميتوانند اّنها را ببخشند. "يك عيب (شرمندگى) به همهْ افغان ها"، طبيب افغان اين عمل طالبان را به همين نام ياد نمود و در عقب اين كاروائى "نحس و شوم" دست پاكستانى ها را دخيل ميداند كه توسط انجام چنين (جنايت) ميخواهند دشمن ديرين خود، هند را تحريك نمايند. مورزى اكثراً ساعت ها با كارمندان طالبان يكجا مى نشست تا موافقت اّنها را مبنى بر (فعاليت) پروژه هاى امداد بدست اّورد. گاهى مساله روى تحمل اقدامات عرضهْ خدمات بهداشتى براى دختران ميچرخيد و زمانى راجع به كارمندان اناث كه در عرصهْ صحت عامه در اّن سازمان مصروف خدمت بودند، صحبت ميكردند. مورزى شخص حوصله مند، شوخ و بذله گو و در تلاش هاى خويش هميشه موفقيت اّميز است. او گفت: "تمام طالبان يكسان نيستند". بسيارى از اّنها مفهوم تلاش ها و اّمادگى او را به رسانيدن كمك كاملاً درك ميدارند. "درين مورد مورزى بدون شك امكان تاثير گذارى اين امر را كه به اّنها هميشه حقوق نهايت ناچيز پرداخته ميشود" دخيل ميداند.

و اسامه بن لادن؟ پزشك افغان، بن لادن عرب جنگو و چچن ها را دايماً ديده است. در جاده هاى كابل، جائيكه اّنها به گونهْ اشغالگر ظاهر ميشدند، او مجبور بود تا مسير راهش را تغيير دهد. اسامه بن لادن در كنار پاكستان يكى از كسانى است كه مسوول اصلى وضعيت فاجعه بار در افغانستان دانسته ميشود. تخميناً به تعداد 12000 نفر پيروان مليونر سعودى طالبان را در جنگ بر ضد مخالفين در شمال پشتيبانى مينمايند. اّنعده افغان هاى تحصيل كرده و اّگاه كه به شمار اندك در وطن باقيمانده اند، علاقمند ميباشند تا از شر بن لادن رهائى يابند. اكثريت بزرگ مردم پيرامون علت هاى اوضاع واقعى (جارى) در كشور كمتر مى فهمند. اّنها از جنگ خسته شده اند. لاكن افغانها بيشتر از 50 فيصد اّنها بيسواد اند، بجز از پروپاگند طالبان معلومات ديگرى بدست نمى اّورند.

در جاده هاى كابل انسان گاهى ميتواند نشانه هاى كوچك از سرپيچى هاى ملكى را كشف كند. مثلاً بوت هاى (زنانه) پاشنه دار، جراب هاى جالى در زير حجاب سراپاى زنان، و مردها با ريش هاى تازه كوتاه كرده در شمار اين نشانه ها مياّيند. در راههاى باريك و كوچك در شهر كهنه يك گروپ از سوداگران خواهش مينمودند تا از اّنها عكسبردارى گردد كه اصلاً قدغن است، در باغچهْ بعضى از خانه ها ستلايت هاى اّخذهْ فرستنده هاى تلويزيونى كه هردو شديداً ممنوع اعلام شده، پنهانى نصب گرديده بودند. در بازار سياه كاپى كست هاى ويديوئى، محصول تازه به دوران افتيده هاليود (فلم) تيتانيك      (Titanic) جريان دارد. چند روز پيش در يك بازى فوتبال ميان تيم هاى كابل و جلال اّباد حتى يك قانون شكنى اّشكارا و دسته جمعى صورت گرفت. در يك ضربهْ گول زدن زياد ترين طرفداران يك تيم چك چك زدند. اين عمل (چك چك كردن) را طالبان شديداً منع نموده اند.

در شمال، در ولايت بدخشان "جنگجويان خدا" تا كنون نرسيده اند. اما جبههْ جنگ در حال نزديك شدن است. اتحاد شمال صرف پنج فيصد قلمرو افغانستان را تحت كنترول خود دارد. بتاريخ 14 سپتمبر احمدشاه مسعود رهبر نظامى اتحاد شمال از پى اّمد يك حملهْ انتهارى كه در عقب اّن بايد اسامه بن لادن پنهان گرديده باشد، در گذشت.

در رسانه هاى گروهى غربى، مسعود با علاقمندى بمثابهْ "قطب اّزادى" و يا "چى گوراى افغانستان Ch Guevara" ياد ميگردد. وليك نقض متداوم حقوق بشر در ساحهْ حاكميت او از يك چيز ديگر سخن ميگويد: از خانم ها (از زبان خانم ها) انسان ميتواند گزارش هاى را بشنود كه چگونه در زمان مسعود در مقام وزير دفاع در كابل در اّغاز دههْ نود در نزد قطعات  نظامى مربوط به او، تجاوز به عفت زنان و (پسران جوان) عمل عادى روزانه بحساب مياّمد. مسعود تاجك تبار قبل از همه يك استراتيژيست خدا داد بود. اّيا اينكه اتحاد در نبود او، اّيندهْ دارد و يا خير، نامعلوم است. اينكه اتحاد، متحد مناسبى به امريكا در ضديت با طالبان و بن لادن ميباشد، در اول درست به نظر ميرسد.

اتحاد شمال در پهلوى ساير مطالب از سوى روسيه دشمن سابقهْ حمايت ميشود، اين كشور (روسيه) همسان از بكستان، تركمنستان، تاجكستان و همچنان چين، ميخواهد از نفوذ و پيشروى بنيادگرائى مذهبى در اّسياى مركزى جلوگيرى بعمل اّورد. علاقمندى ايران و هند به مخالفين (طالبان) بر پايه دشمنى اّنها با پاكستان بنا يافته است. فرماندهان انفرادى كه به اتحاد شمال پيوسته اند و حالا خود را به حيث همكار در اتحاد بوجود اّمده توسط ايالات متحدهْ امريكا عرضه مينمايند، اّنها مهمتر از همه بسود خويش انديشيده اند. بسيارى پيروزى هاى نظامى بر طالبان بر پايهْ خريدن صاف و ساده (رشوه دادن) رهبران محلى استوار است. با اين كاربخش ايتنيكى اختلاف (موجود) تغيير نمى خورد كه گاهگاهى خود را در سيماى كشتار هاى دسته جمعى مجسم ميسازد.

در حاليكه طالبان بخصوص از ريشهْ (اقوام) پشتون سر بيرون اّورده اند، در شمال گروپ هاى مردم از مليت هاى تاجك و ازبك حاكميت ميرانند. فرماندهان به گونهْ فيودال ها حكومت ميكنند. هيچكسى اّنها را كنترول نمى نمايد. از كمك هاى بين المللى كه به مردمان محتاج صورت مى گيرد، تلاش بخرج ميدهند تا شخصاً سود ببرند. از اين جهت امداد گران داخلى و خارجى هستند كه با بى جرأتى ميگويند: اّرزو دارند كه طالبان در شمال هم قدرت را بدست گيرند. وضعيت حقوقى و اجتماعى زنان در اّنجا اّنقدر خراب است كه در ساير قسمت هاى كشور نگران كننده و تاسف اّور ميباشد. خورد سالان را به خدمت در جنگ ميگمارند. گنجينه هاى باستانى مربوط به سكنه نشينان يونانى در اّى خانم كه در اين منطقه در سال 325 قبل از ميلاد بوجود اّمده بود، بطور نامشهود دور از نظرگاه جهانى، قسمت زياد اّنرا تخريب كردند و يا به غارت بردند. تجارت ترياك رونق دارد و شگوفان است، در حاليكه در دهات كودكان گرسنگى مى كشند.

از مدت سه سال است كه اين كشور از ناحيهْ فاجعهْ خشك سالى عذاب مى كشد. اندكى پيشتر از اّمدن زمستان تخميناً 5،5 مليون انسان      (4/1) حصهْ نفوس مملكت وابسته به تحويلدهى مواد اوليه (از خارج) ميباشند. ولى سازمان هاى امداد بين المللى افغانستان را از ترس حملات منتظره ترك مينمايند، به اّن زودى ممكنه كه ايالات متحدهْ امريكا واقعاً و در عمل به حملات دست زند.

طالبان - شاگردان (تربيه يافتهْ) ايالات متحدهْ امريكا:

كسيكه خود را مصروف (تحليل و بررسى) قضاياى افغانستان مى سازد، به سادگى و بدون توجه به تعداد زياد اّمار احصائيوى مربوط به موْسسهْ جهانى صحت، از مسير راه ها نمى گذرد. اعداد عبارتند از: قربانيان ماين ها، مرگ و مير كودكان و يا بيسوادى - در افغانستان هيچ عنوان، لست، بخش ويا رده ئى پيدا نميشود كه به شكل غم انگيز در جايگاه نخست (در صدر جدول) احراز مقام نه نمايد. در جنگ هاى دوامدار اضافه تر از 20 سال، تخميناً 1،5 مليون انسان جان خود را از دست داده اند.

با در نظرداشت اين درامه، رژيم عجيب و غيرب و غير عادى طالبان، پرابلم اصلى در افغانستان معلوم نمى گردد، بلكه بيشتر به مثابه مشخصهْ يك فاجعهْ خيلى ها عميق و ريشه دار بحساب مياّيد. اين سرزمين در تاريخ خود هميشه يك فيگور بازى، در بازى شطرنج قدرت هاى بيگانه بوده است. در دههْ هشتاد قرن گذشته به ميدان خونين نمايش جانبى (تمثيل قدرت) در پروسهْ جنگ سرد، تبديل شد. در اّنوقت بخاطر اينكه از توسعهْ قدرت اتحاد شوروى كه به اين كشور مارش نموده بود، جلوگيرى بعمل اّورند، ايالات متحدهْ امريكا و متحدين اش، گروپ هاى مجاهدين را كه اكثراً با اختلافات در مقابل يكديگر قرار داشتند، با صرف هزينهْ حدود 10 مليارد دالر پشتيبانى كردند. به اين گونه در نتيجهْ كمك هاى لوژستيكى پاكستان مقدار عظيم سلاح هاى مدرن به اين مملكت كاملاً غير انكشاف يافته، سرازير گرديد. بواسطهْ حمايت از طالبان و نتايج حاصله از اّن يعنى "طالبستان سازى" در كشور خود، پاكستان كه كاملاً از خط مشى سياسى غربى پيروى ميكند خود را در تلك گير داده است و با در نظرداشت وضعيت موجود در اّنجا، تنها راه بيرون رفت خونين از اين تهلكه امكان پذير است.

طالبان در نيمهْ دههْ 90 موفق به تصاحب قدرت شدند، در اين موفقيت نيز پشتيبانى امريكائى ها دخيل بود. ايالات متحدهْ امريكا در مورد استقرار يك حكومت با ثبات قبل از همه جهت احداث پايپ لاين و كمك به تحقق اين پروژه توسط كمپنى امريكائى يونيكال، تعهد سپرد. ميبايست ذخاير انرژتيك دولت هاى اّسياى ميانه استخراج گردند. ايا اين اّخر كار نيست، زيرا گروپ هاى مدافع حقوق بشر با نيرومندى تمام، توجه (جهانيان) را پيرامون ايديالوژى طالبان اسلامى جلب ميدارند، هرگاه امريكا به اين مساعى (شريفانه سازمان هاى حقوق بشر) گردن نهد، حتماً خود را از پروسهْ (حمايت از رژيم طالبان و پروژهْ پايپ لاين) عقب ميكشد. افغانستان مشبوع با انبار سلاح ها و بدون امكان دستيابى به ايجاد يك نظم اجتماعى ملكى، را بحال خودش ميگذارند. تا در سرا شيب زباله دان تاريخ سقوط نمايد و يا ميتوان طور ديگرى گفت: نظم نوين جهاني در سالهاى دههْ 90 در اّنجا (در اّرشيف)، (حوادث سالهاى دهْ نود) به فراموشى سپرده ميشود.

فعلاً بطرز تراژيك ْ(اّن دوران خفقان اّور) باز ميگردد.

 

 

 


 
September 18th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی